حرف های من و تو

کامبیز پیرداد بیرانونده ساکن بیرانشهر از توابع شهرستان خرم آباد، کیف حاوی۱۷۰ میلیون پول نقد، چند قطعه کارت عابربانک به مبلغ ۱۲۰ میلیون تومان همراه رمز کارت ها، چند فقره چک حامل، برخی مدارک از جمله سند ملک مسکونی، فاکتورهای دفاتر حساب و اوراق بهادار در مجموع به ارزش ۵۲۰ میلون تومان را به صاحبش برگرداند.

این شهروند امانتدار می گوید: ظهر پنجشنبه به خرم آباد رفتم تا برای مغازه ام جنس تهیه کنم. پس از خرید و مراجعه به منزل، خانواده ام به من خبر دادند یک کیف پر از پول را روی بلوار جلوی مغازه پیدا کرده و کسی سراغی از کیف نگرفته است.

بیرانوند افزود: در بررسی فاکتورهای داخل کیف شماره تلفن صاحب مال را که از ساکنان همدان است یافته و در تماس تلفنی با وی، روز جمعه کیف را با محتویاتش تحویل او دادم.

صاحب پول گمشده با قدردانی از اقدام خداپسندانه این شهروند امانتدار خرم آبادی گفته در راه برگشت از خوزستان به همدان جلوی مغازه کوچکی در بیرانشهر خرم آباد توقف کردم که پس از خرید، کیف را روی بلوار جا گذاشتم.

شرکت ایرانسل همگام با گسترده شدن تجارت الکترونیک و به منظور بهینه سازی روند عرضه و تقاضا در مبادلات سیم‌کارت و همچنین افزایش رفاه مشترکین، سرویس جدیدی راه‌اندازی نموده تا مشترکین بتوانند به راحتی شماره‌هایی راکه به هر دلیل قصد واگذاری آن را دارند، به فروش رسانده و یا شماره دلخواه خود را خریداری نمایند. این سرویس در حال حاضر به صورت آزمایشی ارائه می شود. بدیهی است که شرکت ایرانسل در روند خرید و فروش سیم کارت‌ها از طریق این سرویس جدید هیچگونه دخالتی نخواهد داشت و این سرویس صرفا جهت سهولت اجرای این روند توسط مشترکین راه اندازی شده است.

شما مشترکینی که قصد فروش سیم‌کارت‌های خود را دارید کافیست با شماره گیری کد دستوری *۱۰۰۰# اطلاعات مربوط اعم از نام، شهر محل سکونت، شماره تماس، قیمت پیشنهادی و شماره خط ایرانسلی که قصد فروش آن را دارید در سیستم ثبت نمایید.

رسم زندگی این است

یک روز کسی را دوست می داری


 و روز بعد تنهایی


به همین سادگی


او رفته است


و همه چیز تمام شده است


مثل یک مهمانی که به آخر می رسد


و تو به حال خود رها می شوی


چرا غمگینی؟


این رسم زندگی است...

سلام اي چشم باراني ! پناهم مي دهي امشب ؟
      سوالم را که مي داني ! پناهم مي دهي امشب ؟

      منم آن آشناي ساليان گريه و لبخند
      و امشب رو به ويراني ، پناهم مي دهي امشب ؟

      ميان آب و گل رقصان ، ميان خار و گل خندان
      در آن آغوش نوراني ، پناهم مي دهي امشب ؟

      دل و دين در کف يغما و من تنها و من تنها...
      در اين هنگام رو حاني ، پناهم مي دهي امشب ؟

      به ظلمت رهسپار نور و از ميراث هستي دور
      در آن اسرار پنهاني ، پناهم مي دهي امشب ؟

      رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن
      رها از حد انساني ، پناهم مي دهي امشب ؟

      نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمي محفل
      تو از چشمم چه مي خواني ؟ پناهم مي دهي امشب ؟